در خدمت استاد پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای علمی قطب فلسفه دین، هستیم. ایشان دارای آثار و کتابهایی نظیر «هرمنوتیک تطبیقی»، «حکمت شیعی باطنیه و اسماعیلیه»، «فلسفه رسانه دردیدا و رسانه»، «ابن سینا و حکمت مشرقی»، «فرنگ و جامعه ایرانی»، هستند. میخواهیم منظومه فکری دکتر سروش را در بخش هستیشناسی دین و سرشت دین بررسی کنیم. آقای سروش در سخنرانی اخیر خود با عنوان «دین و قدرت» گفتهاند: «هم دین و هم معرفت دینی نهتنها در کنار معارف بشری رشد میکنند بلکه در کنار قدرت هم رشد میکنند؛ یعنی که گویی دو سایه بر معرفت دینی میافتد». جناب دکتر سروش در تطوّر معرفتی خود، در ابتدا تاریخیبودن معرفت دینی را مطرح میکرد و پس از مدتی تاریخیبودن خود دین را عنوان کرد. در کتاب «بسط تجربه نبوی» این عنوان را مینویسند: «در قبض و بسط تئوریک شریعت، سخن از بشریبودن و تاریخیبودن و زمینیبودن مسائل دینی میرفت اینک در بسط تجربه نبوی سخن از بشریبودن و تاریخیبودن خود دین و تجربه دینی میرود». احساس میکنم تطوّر دیگری که ایشان درباره حقیقت دین پیدا کردهاند باتوجه به رویکردهای تبارشناختی متأثر از فوکو و نیچه است که در آن تفکّر، این قدرت است که حقیقت اشیاء را تشکیل میدهد و به دین هم معنا میبخشد. در ارتباط با همین موضوع توضیحاتی بفرمایید.