عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
چکیده
هدف این مقاله بازخوانی و تحلیل تاریخی تجربههای سیاستی در تولید علم اجتماعی اسلامی پس از انقلاب است. برای این منظور این تجربهها به سه بخش تقسیم شدهاند: بخش اول مربوط به دهۀ نخست انقلاب است که انقلاب فرهنگی در آن واقع شد. بخش دوم مربوط به دهههای دوم و سوم انقلاب میشود که در آنها جریانهای معرفتی رقیب و معارض، پیشروی کردند و تولید علم اجتماعی اسلامی به حاشیه رفت و بخش سوم بازۀ دهۀ چهارم انقلاب که حرکتی جدید و جدّی در این باره شکل گرفت و تا کنون نیز ادامه دارد. پرسش اصلی این است که تجربههای سیاستی تولید علم اجتماعی اسلامی در ایران پس از انقلاب چه هویّت و سرگذشتی داشتهاند؟ نگارنده در چهارچوب روش مطالعۀ تاریخی و از چشماندازی تحلیلی به این مسئله پرداخته است. درنهایت مشخص شده است تجربههای سیاستی تولید «علم اجتماعی اسلامی» در ایران پس از انقلاب، واجد چهار ویژگی بودهاند: نخست اینکه همواره دچار چالشهای ساختاری و رسمی بودهاند و این امر، بازدارندگی جدّی ایجاد کرده است. دوم آنکه در راستای یکدیگر نبوده و اغلب، حالت انباشتی نداشته، بلکه بیشتر از نقطۀ صفر آغاز شدهاند یا جهتگیری روشی متفاوتی در آنها انتخاب شده است. سوم اینکه از یک نقشۀ راه کلان و معرفتی که اضلاع و جوانب این حرکت را تعیین کند، برخوردار نبودهاند. چهارم آنکه نقصهای عملیاتی بهخصوص از لحاظ مدیریّتی و تدبیری، کار را با مانع روبهرو کرده است.